جدول جو
جدول جو

معنی لا به لا - جستجوی لغت در جدول جو

لا به لا
دارای تاها یا لاهای متعدد، لا بر لا، توه بر توه، پرده در پرده، تا بر تا، تو به تو، تو در تو
تصویری از لا به لا
تصویر لا به لا
فرهنگ فارسی عمید
لا به لا
روی هم فشرده شده، لایه لایه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لا بر لا
تصویر لا بر لا
دارای تاها یا لاهای متعدد، لا به لا، تو به تو، پرده در پرده، توه بر توه، تا بر تا، تو در تو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لب به لب
تصویر لب به لب
لبالب، پر، لبریز، لب پر، لب پر زدن مثلاً بیرون ریختن مایع از ظرف هنگام تکان خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زا به را
تصویر زا به را
بیچاره، در به در، بی خانمان، سرگردان، حیران
زا به را شدن: کنایه از ناگزیر از ترک جا و مکان خود شدن
زا به را کردن: کسی را ناچار از ترک جا و مکان مالوف خود کردن، حیران و سرگردان کردن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ بِ لَ)
در تداول عوام، چیز نرم بزرگی را فروبردن. بلعیدن لقمۀ نرم و بزرگ. با لقمه های بزرگ فروبردن. خوردن و فرودادن با ولع. با شره و حرص نیم خائیده فروبردن. لقمۀ بزرگ را در یک سوی دهان تر کرده فروبردن. لنبانیدن
لغت نامه دهخدا
(وَ)
مرکّب از: دو لای نفی با حرف عطف، و آن کنایه از درخت زیتون و اشاره به آیۀ ’لاشرقیه و لاغربیه’ (قرآن 35/24) باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از لب به لب
تصویر لب به لب
((لَ. بِ. لَ))
پر، مملو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جا به جا
تصویر جا به جا
عوض
فرهنگ واژه فارسی سره
ماه آخر حاملگی
فرهنگ گویش مازندرانی
جوراب یا کفش را لنگه به لنگه پوشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لایه به لایه، جدا از هم، سر و سامان، چیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سرم زاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کشمکش، کنار هم قررا گرفتن دو لنگه ی در یا دو پاره ی چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
لبریز و پر
فرهنگ گویش مازندرانی